۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه

فصل پنجم: شیوهی املای فارسی

در زمینه شیوه‎ی املای فارسی هنوز دستور العملی واحد‌ که مبتنی بر موازین و معیارهای علمی، تاریخی و زبانشناختی باشد، تدوین نشده است و شیوه‎های ارایه شده در این زمینه، بیشتر محصول ذوق و استنباطی شخصی صاحبنظران این فن است که آن هم، در برخی از موارد، به شیوه‌های نگارشیِ به طور کامل مختلف انجامیده است. با اینهمه می‌توان در مجموع، از آیین‌نامه و شیوه‌نامههای موجود در این زمینه، نکاتی نسبتاً مشترک و مورد اتفاق را استخراج کرد که به کار بستن آنها در درست نویسی خط و املای فارسی مفید و رهگشا باشد. در ذیل به این نکات اشاره می‌شود:
1- رعایت و پیروی از سبک و شیوه‎ی واحد در یک نوشته: از آنجایی که شیوه نامه‌‌ی واحدی که توسط همه نهادهای فرهنگی، انتشارتی و اداری در امر شیوه‌ی املای فارسی تایید شده باشد وجود ندارد، باید سعی کنیم در نوشتههای خود، حداقل از یک سبک واحد و خاص پیروی کنیم. به طور مثال اگر شیوه‎ی سرهم‌نویسی (پیوسته‌نویسی) را در کلمات ترکیبی دنبال می‌کنیم، در سرتاسر نوشته خود را ملزم و مقید به این اصل بدانیم. در نتیجه توجه به چنین اصلی، نوشته‌ی ما یکدست و یکنواخت خواهد بود.
2- جدا نویسی و رعایت حد استقلال دستوری واژهها: در مورد واژههایی که در متن در کنار هم قرار می‌گیرند و در واقع دو واژه مستقل‌اند و نه یک واژه مرکب و با هم رابطه دستوری مانند مضاف و مضاف‌الیه یا صفت و موصوف دارند جدا از هم نوشته می‌شوند. مانند:
وزارت فرهنگ، دانشسرای عالی، عرض کردن، زمین خوردن، سیب سرخ، فرمانداری کل، به عرض رساندن، دوست را، یک روز، این کار، آن کس و مانند آن.
 در برخی موارد بعضی کلمات، هر چند از نظر دستوری متعلق به دو مقوله‎ی متفاوت‌اند و در جمله با هم رابطه‎ی دستوری دارند ولی بر اثر تکرار و کاربرد زیاد در متون مختلف به طور معمول سرهم نوشته می‌شوند:
چرا، چسان، چقدر، چطور، آنکه، اینکه، چنانچه، آنچه، اینسان، آنسان، اینهمه، آنهمه، همین، همان، همچنین، همچنان.
 هرگز فعل ربطی «است» را با «که» موصول، نباید پیوسته نوشت:
درست است که...، آن است که... و مانند آن.
3- پیوسته و سر هم نوشتن اجرای عبارتهای ترکیبی: دو یا چند کلمه که با هم ترکیب شده و کلمه‌ای تازه با مفهوم و معنای جدید و مستقل، غیر از اجزای ترکیب شونده‌اشان بوجود آورده‎اند پیوسته نوشته می‌شوند. مانند:
کتابخانه، گلاب، پنجشنبه، شاهنامه، دانشکده، صاحبدل، پیشرو، همراه، خوشدل، خوشنام، بهروز، ایرانشهر.
 سرهم نوشتن و پیوسته نوشتن وندها: پیشوند، پسوند و میانوند به کلمه‌ای که با آن ترکیب می‌گردد، پیوسته نوشته می‌شود. مانند:
همنشین، بیدل، بینابین، دمادم، بیکار، بیقرار، باغبان، دانشمند، ثروتمند، گلزار، کشتزار، کارمند، بخرد، بهوش، بنام (با معنای مشهور)، نگهبان، آهنگر.
 در صورتی که حرف آخر جزء اول از حروفی باشد که به حرف بعدی خود نمیچسبند، این دو جزء را بدون فاصله و نزدیک به هم مینویسیم:
سفیدبخت، شهربانو، نوآموز، برگشت، خودخواه، سردرد، کارگر، آموزگار.
4- سهولت در خواندن، نوشتن و توجه به خوشنما بودن و زیبایی واژههای مرکب: هر گاه سرهم نویسی دو واژه که با هم ترکیب می‌شوند باعث اشتباه و دشواری در خواندن یا نوشتن واژه مرکب شود یا اینکه از نظر ظاهر، کلمه خوشنما نبوده و بد جلوه نماید، بهتر است آن کلمات را جدا بنویسیم. در این مورد ملاک و میزان خاصی وجود ندارد و سلیقه و ذوق جمعیِ فارسیزبانان ملاک است. در این صورت اجزای ترکیب را جدا از هم ولی بدون فاصله می‌نویسیم مانند:
هم‌منزل، عدالت‌پیشه، ستم‌ستیز، بی‌تربیت‌تر، گلاندام، دانشآموز، سخنسنج، رویینتن.
 جدا نوشتن حرف اضافه‎ی «به»، حرف ربط «نه... نه»، «هم... هم...»، نشانه‎ی استمراری «می» و حرف اضافه «بی» به معنی بدون مانند:
بی نام تو نامه کی کنم باز.
او گذشته خود را به خاطر آورد.
در مقابل او به زانو در آمد.
نه این و نه آن، هیچکدام.
هم این و هم آن.
 نشانه‎ی جمع «ها» به اسم می‌چسبد؛ مانند: گلها، کتابها، آنها، قلمها، ماهها، کوهها.
در واژههای مرکب، هرگاه واژه‌ای به "های غیر ملفوظ" ختم شود و بعد از آن یک وند یا کلمه دیگر بیاید، اجزای ترکیب، پیوسته نگارش نمی‌شوند، مانند:
نامهها، گلهها، علاقه‌مند، نکته‌بین، خانه‌زاد.
برخی از ترکیبات به خاطر کثرت استعمال از این قاعده پیروی نکرده و "ه" حذف میشود، مانند:
زندگی، بندگی، آزادگان، ستارگان، پرندگان.
 وندهای برتر و بر‌ترین در زبان فارسی در ترکیب با صفتها بنا به نکته‌ی سوم در ترکیب وند و واژه بایستی پیوسته نوشته شود اما به لحاظ زیبایی و ظاهر کلمه گاه پیوسته و گاه جدا نگارش می‌شود و بین صاحب‌نظران اتفاق و وحدت رویه وجود ندارد بنابر این برای بیرون آمدن از سردرگمی پیشنهاد می‌شود این وندها همواره و در همه‌ی موارد جدا و بدون فاصله با صفت قبل از خود نگارش شوند با توجه به اینکه پیوسته نوشتن برخی از ترکیبهایی از این دست نادرست نخواهد بود.
بزرگ‌تر، سنگین‌‌ترین، کوتاه‌‌ترین، درست‌تر، رایج‌تر، روشن‏ترین رسمی‏ترین، قانونیترین و مانند آن.
اگر شیوه‌ی جدانویسی وندهای تر و ترین را در نوشته‌هایمان به‌کار می‌بریم در مورد واژه‌ها‌یی ذیل پیوسته نوشتن این ترکیبها پیشنهاد می‌گردد:
بهتر، کمتر، کِهتر، بیشتر، پیشتر، کمترین، کِهترین، بیشترین، پیشتر،بهترین و مانند آن.
چند نکته در مورد کلمهها و ترکیب‌های زبان عربی که وارد زبان فارسی شده:
در مورد واژههای دخیل به زبان فاسی، همانگونه که در مباحث قبلی آمد، بهتر است که از معادل فارسی آنها استفاده کنیم، به شرط آنکه از نظر زیبایی، رسایی مفهوم، خللی ایجاد نشود چرا که هیچ زبانی از این داد و ستدهای واژگانی بینیاز نیست. اما در مورد واژگانی که به واسطهی اِعمال یک قاعدهی دستوری زبان دیگر ساخته میشوند وضع تفاوت دارد. بدین معنی که برخی از واژه‌ها حاصل تغییراتی است که در ساختار کلمات به واسطهی دستور زبانی بیگانه بوجود آمده اند، در این صورت مجاز به کاربردن آنها نیستیم. مهمترین و رایجترین این پدیدهها عبارتند از: تنوین زبان عربی و تای نشانهی مونث در اسم.
 در ترکیب‌های متداول عربی رایج در زبان فارسی، کلمههای مستقل را جدا از هم و بدون فاصله می‌نویسیم مانند:
عن‌قریب، مع‌ذالک، علی‌رغم، من‌جمله.
 اسم‌های خاص، رایج در زبان فارسی که در عربی با الف مقصوره (الف کوتاه) در میان واژه نگارش می‌شوند و در تلفظ صدای «آ» دارند، به طور معمول در فارسی به صورت زیر نگارش می‌شوند:
رحمان، اسماعیل، اسحاق، ابراهیم، سماوات، سلمان.
 در اسامی خاص که در پایان نشانه‌ی «ی» و در گفتار صدای «آ» دارند، در فارسی به صورت زیر نوشته می‌شوند:
موسی، مرتضی، عیسی، یحیی، مجتبی.
این واژهها در ترکیب با یک کلمه دیگر به طور معمول به صورت زیر نگارش می‌شوند. مانند:
موسای عمران، عیسا‌ی مسیح، عیسای مریم.
برخی از این واژهها به صورت منفرد هم با الف نوشته می‌شوند و نیز در برخی از اسمهای خاص «ا» به جای «ی» استفاده میشود:
کبرا، لیلا، صغرا، هدا.
 در مورد کلمات عربی (اسمهای غیر خاص) وارد شده در زبان فارسی که صدای «آ» در پایان دارند و در زبان عربی با «ی» نگارش می‌شوند، در فارسی بصورت زیر نوشته می‌شوند:
تقوا، هوا، مقوا، شورا، بلوا، اعلا، حتا، انتها، ابتلا، قوا، دنیا.
 تنوین «"»: تنوین مخصوص کلمات عربی و تابع قاعدهی خاص صرف و نحو زبان عربی است، از این رو اعمال و کاربرد آن در واژههای فارسی و غیر عربی مانند: ناچاراً، جاناً، زباناً، دوماً، سوماً، گاهاً، تلفناً، تلگرافاً در زبان فارسی مجاز نیست و بهتر است با کلمات هم معنی جایگزین گردند: به ناچار، جانی/با جان، زبانی/با زبان، دوم، سوم، گاهی، تلفنی/با تلفن، تلگرافی/با تلگراف.
همچنین بهتر است کلمات عربی که دارای تنوین‌اند را با معادل‌های فارسی آن _تا آنجا که به شیوایی و رسایی کلام لطمه نزند._ جایگزین کنیم، مانند:
عملاً، قطعاً، واقعاً، عمداً، یقیناً، سریعاً، تحقیقاً، دقیقاً که بهتر است با ترکیب‌های زیر جایگزین شوند:
در عمل، بطور قطع، در واقع، عمدی، بهیقین، بهسرعت، بهتحقیق، بهدقت.
 «ه» نشانهی مونث در زبان عربی: در دستور زبان عربی، اسامی دارای جنسیت میباشند. یعنی اسم در این زبان دارای دو نوع و گونهی مونث و مذکر است. برخی از اسمها مونث و یا مذکر اند. برخی دیگر با گرفتن نشانهی «ه»، به اسم مونث تبدیل میشوند. در برخی از نوشتهها تحت تاثیر دستور زبان عربی به واژههایی برمیخوریم که کاربرد آن در زبان فارسی نادرست است. کاربرد واژههای معلمه، ناجیه، شاعره، مومنه، مدیره، رییسه، مریضه و مانند آن در زبان فارسی نادرست بوده و بایستی به جای آنها از واژههای زیر استفاده کنیم:
خانم معلم یا معلم زن، ناجی زن یا نجات غریق زن، زن شاعر و زن مومن، خانم مدیر، خانم رییس، زن مریض.
 همزه در پایان واژههای عربی مانند ابتداء، انتهاء، املاء، انشاء، صحراء، اقتضاء وجود دارد که در زبان فارسی هم در گفتار و هم در نوشتار حذف می‌شود: ابتدا، انتها، املا، انشا، صحرا، اقتضا، شی، تکافو.
در صورتی که حذف همزهی پایانی، باعث عوضی گرفته شدن آن به جای کلمهی دیگر شود نباید آن را حذف کنیم:
جزء / جز، سوء / سو.
بهتر است همزه را در میان کلمات رایج در زبان فارسی با "ی" _تا جایی که به زیبایی کلمه لطمه نخورده و اشکال در خواندن و نوشتن ایجاد نکند._ جایگزین کنیم، مانند: آیینه، پاییز، آیین.
کلماتی که در پایان «های» غیرملفوظ دارند، هرگاه با کلمهی بعدی به صورت ترکیب اضافی یا وصفی درآیند، مانند کلمات ختم شده به «ا»، بهتر است با اضافه کردن «ی» بدون فاصله، در وسط دو کلمه همچنان که در تلفظ این صدا مشاهده میشود، نگارش شوند:
نامهی باستان، خانهی بزرگ، هفتهی اول، دستهی آوازخوان، نوشتهی جالب.
در این مورد (های غیرملفوظ) شیوهی نگارش دیگری هم رواج دارد که نمیتوان گفت نادرست است:
نامـﮥ باستان، خانـﮥ بزرگ، هفتـﮥ اول، دستـﮥ آوازخوان، نوشتـﮥ جالب.
 «ا» در فعل است و صورت‌های صرف شده آن در چند مورد حذف می‌شود:
هر گاه کلمه قبل از فعلِ است، در پایان صدای «آ» و یا صدای «او» داشته باشد، مانند:
دانا، تواناست. او دانشجوست. بیناست. نیکوست.
 «ا» در فعل است و ترکیبات آن، بعد از کلماتی که در پایان صدای «ایـ» دارند، هرچند در گفتار تلفظ نشوند، حذف ‌نمی‌شوند:
دانایی، توانایی است. طعم زندگی، شادی است.
 اجزای پیشین فعل؛ «بـ، نـ، مـ» همواره چسبیده به فعل نگارش می‌شوند:
ببندد، ببین، برو، نبندد، نبیند، نرو، مبند، مرو، مکن.
 جزء پیشین «می» برای نشان دادن استمرار یا تکرار یک فعل همواره جدا از صورت صرف شده و بدون فاصله به کار برده میشود:
میروم، میگفتم، میخواهم بروم.
فعل گزاردن به معنی ادا کردن، بجا آوردن را نباید با فعل گذاشتن اشتباه و عوضی بگیریم. در صورتهای صرف فعل و در ترکیبات، «گزار» در واژههای سپاسگزار، حق‌گزار، شکر‌گزار، نماز‌گزار مفهوم و معنی بجا آوردن و اداکردن دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر